عیدی نیمه ی شعبان | خاطراتی از سردار سیدمحمدتقی شاهچراغی
سهشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۴۴
کتاب"عیدی نیمه ی شعبان" به قلم محمود ترحمی، خاطراتی از سردار سیدمحمدتقی شاهچراغی در دوران دفاع مقدس است.
به گزارش نوید شاهد سمنان، کتاب"عیدی نیمه ی شعبان" به قلم محمود ترحمی، خاطراتی از سردار سیدمحمدتقی شاهچراغی در دوران دفاع مقدس است که به اهتمام اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان سمنان نخستین بار در سال 1390 توسط نشر زمزم هدایت در 168 صفحه منتشر شده است.
در قسمتی از متن کتاب می خوانیم:
توکل همچنان قدم مي زند. گاهي وقت هـم دوربـين را برمـي دارد و بـه بالاي تپه مي رود و به استحکامات دشمن خيره مي شود. بـاز پـايين مـي آيـد و بيقرار شروع مي كند به قدم زدن. انگشت اشاره را به ريش هاي گـرد و خـاک گرفته اش مي كشد و در افکار خود سير مي کند. ناگهان به طرفت مي آيد:
ـ کدام مقر عراقي ها بيشتر ما را اذيت مي کند، سيدتقي؟
ـ خوب معلوم است. مقر چنگيز. حد فاصل امامزاده عباس و تپه هـاي محل استقرار ما.
ـ نمي خواهي دمار از روزگارشان در بياوريم؟
ـ ما كاملا آماده ايم!
ـ پس بيا يک هفته روي آن محل کار کنيم!
ـ خوب معلوم است. مقر چنگيز. حد فاصل امامزاده عباس و تپه هـاي محل استقرار ما.
ـ نمي خواهي دمار از روزگارشان در بياوريم؟
ـ ما كاملا آماده ايم!
ـ پس بيا يک هفته روي آن محل کار کنيم!
ـ يا علي! بسم االله.
از همين امروز شناسايي مقر چنگيز شـروع مـي شـود. شـب و روز بـه اطراف مقر مـي رويـد و کليـه امکانـات و راه هـاي مواصـلاتي را زيـر نظـر مي گيريد. سي سنگر تانک در آن محل وجود دارد. سه سنگر هـم بـا فاصـله کمي از يکديگر قرار گرفته اند که خودروهاي بزرگ تـانکر سـوخت و حمـل مهمات را در آن پارک مي كنند. بهترين گزينه تانکر سوخت است. اگـر موفـق شويد آن را منفجر كنيد،به چندين هدف مي رسيد: اولاً آتش و انفجار آن ترس و وحشت در دل عراقي ها ايجاد مي کند. ثانياً سوخت رسـاني بـه خـودروهـا و ادوات زرهي دشمن تا مدتي فلج مي شود. ثالثاً نيروهاي عراقـي بـه يـكديگـر مشکوک مي شوند و آن را کار نيروهاي نفوذي بين خودشان مي دانند.
يک هفته را براي به دست آوردن اطلاعات لازم از مقـر چنگيـز پشـت سر گذاشته ايد. براي حرکت مهيا مي شويد. جواد با تبحر خاص خـودش يـک بمب ساعتي آماده مي کند و تو هم قرار است آن را در زير خودرو نصب كني...
از همين امروز شناسايي مقر چنگيز شـروع مـي شـود. شـب و روز بـه اطراف مقر مـي رويـد و کليـه امکانـات و راه هـاي مواصـلاتي را زيـر نظـر مي گيريد. سي سنگر تانک در آن محل وجود دارد. سه سنگر هـم بـا فاصـله کمي از يکديگر قرار گرفته اند که خودروهاي بزرگ تـانکر سـوخت و حمـل مهمات را در آن پارک مي كنند. بهترين گزينه تانکر سوخت است. اگـر موفـق شويد آن را منفجر كنيد،به چندين هدف مي رسيد: اولاً آتش و انفجار آن ترس و وحشت در دل عراقي ها ايجاد مي کند. ثانياً سوخت رسـاني بـه خـودروهـا و ادوات زرهي دشمن تا مدتي فلج مي شود. ثالثاً نيروهاي عراقـي بـه يـكديگـر مشکوک مي شوند و آن را کار نيروهاي نفوذي بين خودشان مي دانند.
يک هفته را براي به دست آوردن اطلاعات لازم از مقـر چنگيـز پشـت سر گذاشته ايد. براي حرکت مهيا مي شويد. جواد با تبحر خاص خـودش يـک بمب ساعتي آماده مي کند و تو هم قرار است آن را در زير خودرو نصب كني...
نظر شما